سرگرمی و داستان های زیبا "چي شده عزيزم؟ چرا اين موقع شب اينجا نشستي؟"
شوهرش نگاهش را از قهوهاش بر ميدارد و ميگويد : هيچي فقط اون موقع هارو به ياد ميارم، ۲۰ سال پيش كه تازه همديگرو ملاقات ميكرديم، يادته؟ زن كه حسابي تحت تاثير احساسات شوهرش قرار گرفته بود، چشمهايش پر از اشك شد گفت: "آره يادمه..." شوهرش به سختي گفت: _ يادته كه پدرت ما رو وقتي كه رو صندلي عقب ماشين بوديم پيدا كرد؟ _آره يادمه (در حالي كه بر روي صندلي كنار شوهرش نشست).. يادته وقتي پدرت تفنگ رو به سمت من نشون گرفته بود و گفت كه يا با دختر من ازدواج ميكني يا ۲۰ سال ميفرستمت زندان ؟! _آره اونم يادمه... مرد آهي ميكشد و ميگويد: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده بودم سه شنبه 7 تير 1390برچسب:اس ام اس,جدید,اس ام اس زیبا,اس ام اس غمگین,اس ام اس عاشقانه,اس ام اس فلسفی,پیامک فلسفی,پیامک جالب, :: 18:28
حسن عسگری
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|